همانطور که اکثر ما می­دانیم، مدرسه بستر مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی نمی‌باشد. ما در این مقاله به بررسی مشکلات آموزش زبان انگلیسی در مدارس پرداخته و سعی در آسیب‌شناسی آموزش زبان انگلیسی در مدارس خواهیم داشت. و به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت که چرا آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران به یک چالش جدی تبدیل شده است؟

پرداختن به این مسئله که چرا یادگیری زبان انگلیسی مهم است و این همه رقابت و تبلیغات بر سر اهمیت یادگیری زبان انگلیسی و بهترین شیوه آموزش آن از کجا نشأت گرفته است، مجال دیگری می‌طلبد که در مقاله های بعدی به این مهم خواهیم پرداخت.

اما دعوای اصلی بر سر چیست و مهم ترین سوالی که در این میان مطرح می‌شود کدام است؟ چرا آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، با وجود هزینه‌های گزاف و استفاده از امکانات مدرسه و دانشگاه هنوز نتوانسته‌اند بستر مناسبی برای یادگیری و تسلط بر زبان انگلیسی باشند؟ چرا این همه استخدام معلم زبان، هزینه‌های گزاف تالیف کتاب‌های درسی زبان انگلیسی، استفاده از امکانات و ساعت‌های آموزش مدرسه ، و از همه مهمتر و مهمتر از بین بردن بهترین سرمایه کودکان و نوجوانان هنوز راهکار مناسبی برای این مسئله اندیشیده نشده است؟

مهم‌ترین مسئله از بین رفتن سن طلایی یادگیری زبان کودکان است که در بین ساعت‌ها و هفته‌های تدریس بی‌برنامه و بی‌نتیجه آموزش و پرورش گم شده و نابود می‌شود و دیگر قابل جبران نخواهد بود. مشکل ما زمانی حادتر خواهد شد که یک دانش‌آموز پس از سالها مطالعه زبان در مدرسه (از دوران راهنمایی تا پیش‌دانشگاهی) و ورود به دانشگاه وقتی بر سر کلاس‌های دانشگاه می‌نشیند از حرف‌های معلمان و بعضی دانشجویان دیگر چیزی سر در نمی‌آورد و حتی قادر نیست یک جمله ساده را با زبان انگلیسی مطرح و بیان کند و اینجاست که  متوجه می‌شود سایر هم‌کلاسی‌هایش زبان را از طریق آموزشگاه‌های زبان فراگرفته اند.

چه چیز خانواده‌ها و کودکان ما را به سمت آموزشگاه‌های زبان سوق می‌دهد و چرا؟ ابتدا باید به بررسی روند کار تدریس زبان انگلیسی در مدارس بپردازیم تا از لابه‌لای آن آسیب‌ها و مشکلات موجود را بررسی کنیم و نتیجه‌گیری نماییم.

چگونگی آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران

زبان انگلیسی در مدارس ایران از پایه راهنمایی شروع شده و تا پایان دوره متوسطه و پیش‌دانشگاهی ادامه دارد. اصولا هفته‌ای ۲ جلسه و هر جلسه یک‌و‌نیم ساعته برگزار می شود. کتاب‌ها براساس استانداردی تنظیم شده است که دانش‌آموز نهایتا در آزمون کنکور توانایی پاسخگویی به سوالات را داشته باشد، یعنی آنچه بیش از همه در آموزش این کتب مورد توجه قرار گرفته است بخش گرامری زبان است.

آسیب‌شناسی آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران

۱. سیستم آموزش مدارس نمره محور است.

سیستم حاکم بر مدارس ما سال‌هاست که رقابتی و نمره‌محور است، یعنی دانش‌آموزان همیشه تلاش می‌کنند تا گوی سبقت را از هم ربوده و نمره بهتری کسب کنند. حال آنکه زبان یک مهارت تیمی است و باید با همکاری و تعامل بدست آید. بازی‌های کودکان را که خارج از مدارس و محیط آموزشی اتفاق می‌افتد نگاه کنید؛ آنها با هم تعامل می‌کنند، می‌سازند، می‌خندند، اشتباه می‌کنند، زندگی می‌کنند و می‌آموزند. حال آنکه مدرسه یک محیط کاملاً رقابتی بدون هم‌فکری و همکاری است.

۲. زبان انگلیسی در مدارس با شیوه‌ای مبتنی بر «مطالعه» تدریس می شود.

زبان در مدارس دقیقا شبیه تاریخ، اقتصاد، و … تدریس می‌شود یعنی مبتنی بر مطالعه و نه کاربردی که بعدا‌ً در خاطر دانش‌آموز بماند. سیستم آموزشی ما همیشه مبتنی بر حفظیات بوده نه یادگیری کاربردی، در واقع هرآنچه که در مدرسه فراگرفته‌ایم نه تنها در خاطر نمانده است بلکه کاربردی هم در زندگی امروز ما ندارد. این ره‌آورد سالها خواندن و خواندن و خواندن مشتی اطلاعات جمع‌آوری شده در کتاب‌های مدارس ماست. به یاد داشته باشید، برای یادگیری و تسلط به زبان خارجی باید مهارت‌های خود را تقویت کنید و قرار نیست چیزی را حفظ کنید.

۳. سیستم آموزش مدارس ما بیشتر «معلم محور» است.

دانش‌آموزان ما در مدارس بیشتر منفعل هستند. آنها فقط هر آنچه که معلم می‌گوید را می‌نویسند و می‌خوانند، و خودشان در اغلب موارد هیچ تعامل و همکاری در روند آموزشی ندارند. این سیستم بيشتر يک طرفه است، به طوري که آموزش‌دهنده، فعال و يادگيرنده، غير‌فعال است و گفت‌و‌گويي که بايد ميان اين دو نفر صورت گيرد، عملي نمي‌شود. آموزش دهنده سعي نمي‌کند فراگير را به گونه‌اي با موضوع درگير کند و همه تلاش‌ها مبتني بر انتقال يک سويه مطالب است. یک مدرس زبان خارجی باید رهبر، تسهیل‌گر، انگیزه‌بخش و تولیدکننده محتوا باشد، باید بتواند به دانش‌آموزان نشان دهد که معلم فقط نقش راهنما را برای آنها دارد.

۴. یادگیری زبان نیاز به علاقه و اشتیاق دارد.

 در مدارس همه دانش آموزانی که در یک کلاس می‌نشینند باید زبان را یاد بگیرند، ممکن است بعضی آنها در سطوح بالاتر و بعضی در سطوح پایین‌تر باشند، حتی ممکن است در مواردی اصلا به زبان علاقه‌ای نداشته باشند. در زبان انگلیسی، یک سخن آموزنده وجود دارد که می‌گوید:

“You can lead a horse to water, but you can’t make it drink”

شما می‌توانید یک اسب را تا چشمه ببرید، اما نمی‌توانید او را مجبور کنید آب بنوشد.

۵. شیوه آموزشی معلمان در مدارس یکدست نیست.

تا جایی که در خاطراکثر دانش­آموزان هست، در تمام طول سال‌های تحصیل معلمان بر سر تلفظ صحیح (th) با هم اختلاف نظر داشتند، بعضی آن را (د) تلفظ می کردند، بعضی (س)، بعضی (ث)، بعضی (ذ) و بعضی اصرار داشتند که زبان باید بین دندان های جلویی بالا قرار گیرد؛ و یا بسیاری از کلماتی که با تلفظ‌های عجیب و اشتباه هنوز در ذهن زبان­آموز حک شده است؛ معلمان  دانش­آموزان را برای استفاده از دیکشنری راهنمایی نمی‌کردند تا از ابتدا بصورت اصولی و آکادمیک تلفظ در زبان را بیاموزند.

دلایل موفقیت آموزشگاه‌های زبان نسبت به مدارس

آموزش زبان

۱. زبان‌آموزان با علاقه، انگیزه و هدف وارد آموزشگاه‌های زبان می‌شوند.

آنها آماده‌اند تا مسیر طولانی را طی کنند تا به اهدافشان برسند و اگر در بین راه هم بنا به هر دلیل از ادامه مسیر منصرف شدند به راحتی کنار زده و مجبور به ادامه راه نیستند. اما در مدارس اگر علاقه و انگیزه‌ای هم در کار نباشد باید تمام سال‌های تحصیل را کج‌دار و بی­انگیزه طی کنند.

۲. زبان آموزان در بدو ورود به آموزشگاه‌های زبان تعیین سطح می‌شوند.

موسسه برطبق سطح علمی زبان‌آموز کلاس و استاد مناسب را برای او در نظر می گیرد. حال آنکه در مدارس همه دانش‌آموزان یک کلاس با هر سطح از زبان که هستند باید یک کتاب و استاد مشترک داشته باشند. دانش آموزان با آنکه در یک سطح از زبان نیستند باید سر یک کلاس بنشینند.

۳. اساتيد در موسسه‌هاي زبان با تعیین سطح و مصاحبه گزینش و انتخاب مي‌شوند.

اساتید بايد دائماً خود را به روز نگه دارند و با کتاب‌هاي جديد و روش تدريس آنها آشنا شوند و شیوه‌های تدریس یکسان و برنامه‌ریزی شده دارند. اما در آموزش و پرورش با آنکه معلمان از طریق آزمون انتخاب می‌شوند و رشته آنها مرتبط است اما دیگر مورد مصاحبه و ارزیابی قرار نخواهند گرفت..

۴. کلاس‌های موسسات زبان از سنین پایین شروع می‌شود.

موسسات زبان بهترین سن برای یادگیری زبان کودکان را به هدر نمی دهند، آنها برای کودک با توجه به سطح و توانائیش کلاس برگزار می‌کنند؛ اما در مدارس این مقوله صرفا از دوران راهنمایی شروع شده و سال‌های اولیه یادگیری زبان برای دانش‌آموز از بین می رود.

۵. آموزش زبان در آموزشگاه‌ها دو‌طرفه و چه بسا گروهی است.

کلاس‌های زبان به گونه‌ای طراحی شده‌اند که تعداد زبان‌آموزان کم بوده و آنها در یک کلاس دور هم می‌نشینند و در فرایند یادگیری درگیر هستند و چه بسا بیش از نیمی از ساعت برگزاری کلاس فعالیت‌های گروهی برگزار می‌شود تا علاوه بر مهارت گرامر- خواندن- نوشتن، مهارت گوش دادن و صحبت کردن آنها تقویت شود چیزی که در یادگیری یک زبان جدید اهمیت به سزایی دارد.

به این مثال توجه کنید:

کودک زمانی که به دنیا می‌آید فقط و فقط از طریق شنیدن و مشارکت در گفت‌و‌گو با والدین و اطرافیان است که به زبان مادری خود مسلط شده و به خوبی آن را فرا می‌گیرد. حال آنکه او تا سال اول مدرسه اصلا توانایی نوشتن یا خواندن را ندارد. پس آنچه بیش از همه اهمیت دارد تقویت مهارت شنیدن و صحبت‌کردن در یک زبان است که این مهم در مدارس ایران اصلا‌ً جایگاهی ندارد.

علاوه بر این در مدارس با افزایش تعداد فراگیران در واقع معلمان فرصت رسیدگی به تک‌تک دانش آموزان و صحبت کردن با آنها را نخواهند داشت.

۶. منابع به روز زبان؛ استفاده از کتب و منابع به روز

آموزشگاه‌ها می‌توانند از به‌روزترین و پیشرفته‌ترین  منابع جدید درسی و آموزشی برای کلاس‌های خود استفاده کنند. حال آنکه در مدارس همان کتب سال‌های قبل تدریس می‌شود. اگر کتب درسی زبان مدارس را بررسی کنید متوجه می‌شوید که با وجود تغییرات ظاهری و محتوایی بسیار اندک هنوز هم همان مطالب قبلی و با همان شیوه قدیمی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

۷. شیوه درست فراگیری لغات و عبارات

یکی از بزرگترین چالش‌هایی که دانش­آموزان همیشه در مدرسه با آن روبه‌رو هستند واژه های جدید زیادی است که در هر درس پشت سر هم ردیف می‌شوند و گاه مجبور به حفظ کردن 20 الی 30 واژه جدید هستند، حال آنکه در کتاب‌های آموزشگاهی در روند هر درس واژه‌های اندکی وجود دارند و هر واژه چندین بار در کتاب و در روند یادگیری و فعالیت گروهی کلاس آنقدر تکرار شده و در نوشتن و مکالمه مورد استفاده قرار می‌گیرد که ملکه ذهن می‌شود و جالب‌تر آنجاست که بنا به درخواست استاد بسیاری از این کلمات در دیکشنری جستجو می‌شوند، ساختار، معنی و تلفظ و کاربرد آنها به خوبی فرا گرفته می‌شود.ساعات و کیفیت یادگیری بالا ۸.

ساعت‌های یادگیری در کلاس‌های آموزشگاه‌ها بیشتر و با کیفیت بالاتر است؛ اگر این ویژگی را در کنار تعداد کم زبان‌آموزان در کلاس و کیفیت بالای آموزشی قرار دهیم به بازدهی بالای این کلاس‌ها ایمان می‌آوریم حال آنکه برطبق آنچه گفته شد کلاس‌های مدارس حداکثر 3 ساعت در هفته و با تاکید بر گرفتن نمره بالاتر، تعداد زیاد دانش‌آموزان در کلاس، و معلم محور بودن بازدهی بسیار پایینی دارند.

نتیجه‌گیری

باید از حق نگذریم که مدارس با توجه به امکانات محدود و تعداد بالای دانش‌آموزان نمی‌توانند بازدهی خوبی برای کلاس‌های زبان داشته باشند و نیز ره‌آوردی برای دانش آموز نخواهند داشت.  و این کار مستلزم بکارگیری هزینه‌ها و صرف امکانات بیشتر خواهد بود. اگر آموزش و پرورش آموزش زبان دانش‌آموزان را به بخش خصوصی و آموزشگاه‌های زبان که تجربه و امکانات لازم را دارند واگذار نماید شاید بازدهی بیشتر و بهتری خواهد داشت و مشکلات بسیاری از پیش پای دانش آموزان برداشته خواهد شد.

در تاریخ ۱۰/۳/۱۴۰۲

دسته بندی ها
دسته‌بندی نشده

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.